• 3 years ago
سریال عشق مشروط / تو در خانه‌ام را بزن قسمت 17 دوبله فارسی

آدرس کانال مشکی ترکی
https://www.youtube.com/channel/UCmu9...​

لینک کانال تلگرامی مشکی:
https://t.me/meshkimedia​

داستان قسمت آخر سریال وصلت، فصل اول. فریده کشته می‌شود؟ جواب فریده به خواستگاری عزیز؟
https://youtu.be/U5eKB0Osj9U​

داستان قسمت آخر سریال آموزگار. آکیف زنده می‌ماند؟ دانش‌آموزان نجات پیدا می‌کنند؟
https://youtu.be/4Xaf37MxmjU​

داستان قسمت آخر سریال ملک، فصل اول. ملک زنده می‌ماند؟ خانواده‌اش او را می‌پذیرند؟ خلیل عاشق ملک است؟
https://youtu.be/qm0BFX3C1sA​

شب ادا و سرکان از دریا برگشته اند و ادا از سرکان به خاطر این که از دست خبرنگارها نجاتش داده تشکر می کند و می گوید: «میدونم جایزه ات چقدر برات مهم بود. به خاطر من نتونستی بگیریش. معذرت میخوام. » سرکان می گوید: «تقصیر تو نبود. به خاطر تو کردم. » ادا لبخند می زند.
پیرل و انگین و سلین و فرید در ماشین هستند. پیرل می گوید که آقا بیرول و سویم امضا را پای قرارداد زده اند و این قضیه حل شده است. سرکان هم به سلین زنگ می زند و با عصبانیت از او می خواهد زودتر بفهمد چه کسی قرارداد نامزدی را به دست خبرنگارها رسانده است.
انگین وقتی به شرکت می رسد، پاهایش باندپیچی شده و به کمک عصا راه می رود. او به پیرل توضیح می دهد که انگشت پایش شکسته و به خاطر همین پایش داخل گچ است.
ادا وقتی می بیند صبح سرکان دنبالش نرفته، با ناراحتی به شرکت می رود و وقتی می بیند خبری از سرکان نیست، از انگین و پیرل اردم سراغ او را می گیرد. اردم می گوید که هرسال 19 آگوست، روزی است که خبری از سرکان نیست و کسی هم نمیداند کجا رفته است. ادا کمی نگران می شود و از دهن اردم می پرد که سلین در مورد این روز میداند. ادا کمی حسادت می کند.
فکرت مشتری مهم شرکت، به آنجا می اید و دنبال سرکان می گردد. وقتی ادا به او می گوید که امروز سرکان نیست، فکرت تصمیم می گیرد تا خواسته اش را به ادا بگوید. او از ادا و اکیپشان می خواهد تا برای فردا که جشن تولد همسرش است و خواننده مورد علاقه ی همسرش را دعوت کرده، 120 شرط خواننده برای این که کنسرت اختصاصی اجرا کند را اجرا کنند. ادا با دیدن شرط های مسخره ی و سخت لیست خواننده، جا می خورد و می گوید که نمی توانند در عرض 24 ساعت این کار را انجام بدهند. فکرت ناراحت می شود و می گوید: «به شما هم حق میدم... سال پیش همسرم یه بیماری خیلی سختی داشت. بهش قول دادم وقتی حالش بهتر شه واسه تولدش از این خواننده دعوت کنم تا بیاد برامون بخونه. این جشن تولد خیلی برامون مهم بود... » ادا واقعا از این حرف دلگیر می شود و فورا بدون فکر قبول می کند تا لیست را برای او و همسرش انجام بدهند. ساعتی بعد سرکان از راه می رسد و وقتی می فهمد ادا پیشنهاد فکرت را قبول کرده، عصبانی می شود و می گوید: «باورم نمیشه همچین کاریو قبول کردی. تو حق نداشتی این کارو قبول کنی و با این کارت به اعتبار منو شرکت لطمه بزنی. تو فقط یه دستیاری باشه؟! » ادا می گوید: «من فقط نتونستم بهش نه بگم. بهش گفتم حداقل اگه نشد هم یه امتحانی کرده باشیم... » سرکان می گوید: «حالا که این کارو سرخود قبول کردی، خودت هم باید بدون این که از کسی کمک بخوای انجامش بدی! » و بعد هم رو به اکیپش می کند و از آنها می خواهد تا به ادا کمک نکنند. اما ادا وسط های کار پیش انگین می رود و از او می خواهد کمکش کند. انگین هم چند نفر را بین کارمندان به او نشان می دهد که می توانند کمکش کنند.
آلپ تکین ملو را پیش سلین می برد و به او می گوید که د

Category

📺
TV

Recommended