• 2 years ago
«دوباره پارک، دوباره جهان که خسته شده
کسی که صورت زخمی او شکسته شده

اذان و جفت چراغی که رفته برگردد
غروب و سوزش زخمی که تازه بسته شده

در آستانه‌ی مرگم خدای من این‌جا
گراف صبر تو در رأس من گسسته شده

بدون قصد جسارت، فقط بغل دستش
نشانده سفره‌ی عقدی و یا نشسته شده!

جنون و عشق... و شاید مهندسی شاعر
گلی که خشک شده بر قبور دسته شده»

با غزل‌خوانی دیگری از کتاب «باید گلوله از تن شعرم درآوردم» همراه شوید.

Category

😹
Fun

Recommended