قسمت 42 Hekayate Ma حکایت ما

  • last year
#BizimHikaye #حکایتما #HekayateMa

خلاصه داستان ما فصل 42:
افسر خدمات کودک که به خانه های الیبول ها آمده بود، وضعیت خانه و بچه ها را دید و گفت بچه ها باید در خوابگاه دولتی قرار بگیرند. اما فیلیز با کمک جمیل افسر را متقاعد می کند که این یک سوء تفاهم است. کاری که الان باید بکنند این است که پدرشان را هوشیار نگه دارند تا افسر دوباره بیاید و نشان دهند که زندگی منظمی دارند، هر چند دروغین.

باریش بدون اطلاع کسی به انزوا رفت. به خاطر قولی که به جمیل داده، نه می تواند به فیلیز برگردد و نه می تواند اوضاع را برای او توضیح دهد. آیا باریش که در حالی که سعی می‌کند خاطرات فیلیز را نگه دارد، تاریک‌تر می‌شود، می‌تواند راهی برای رفع این وضعیت و بازگشت به فیلیز پیدا کند؟

خرد شروع به تجربه احساساتی می کند که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود وقتی معزز وارد زندگی او می شود. اما او مطمئن نیست که سرنوشت این رابطه جعلی چه خواهد شد.

با بیرون راندن شیما از خانه، فکری مدت هاست دیده نمی شود. در این میان آیا شیما می تواند راز هاشم را بفهمد؟

جمیل که با خروج باریش از محله به هدف خود رسیده است، سعی می کند به فیلیز نزدیک شود. فیلیز در حالی که سعی می کند خانواده اش را کنار هم نگه دارد، درد رها شدن توسط باریش را نیز در دل خود تجربه می کند. آیا فیلیز می تواند همه اینها را تحمل کند؟

داستان ما با خانواده ای شروع می شود که در یکی از محله های فقیرتر شهر برای زنده ماندن تلاش می
کنند و با فیلیز، فرزند ارشد آن خانواده که تقریباً مادرش شده است... مراقبت از 5 خواهر و برادر کوچکترش از زمان رفتن مادرشان و فیلیز با وجود پدر الکلی فکری از خانواده اش مراقبت می کند و بدون شکایت به زندگی ادامه می دهد. مانند فیلیز، خواهران و برادران او فرزندانی قوی و درستکار هستند که هرگز در تاریکی فرو نمی روند، یاد گرفته اند که از خود مراقبت کنند. کوچکترین فیلیز رحمت با استعداد، کوچکترین او حکمت است که قبلاً در یک عشق ممنوعه سخت قرار دارد، کوچکترین او کیراز وظیفه شناس و عاطفی است، کوچکترین او فیکرت و کوچکترین او عصمت 1.5 ساله است.

:بازیگر
هازال کایا
ریها اوزجان
نجات اویگور
آلپ آکار
زینب سلیم اغلو
عمر سوگی
نسرین جوادزاده


#حکایتما #HekayateMa #BizimHikaye