قسمت 14 Hekayate Ma حکایت ما

  • last year

خلاصه داستان ما فصل 14:
او فهمید که فیلیز باریش پیشخدمت نیست و با شوکی که تجربه کرد به خانه بازگشت. او دیگر نمی خواهد چهره باریش را ببیند. باریش هیچ ایده ای ندارد. می پرد داخل و به خانه می آید. او با واکنش شدید فیلیز مواجه می شود. باریش تصمیم می گیرد کار خود را رها کند تا فیلیز را به دست آورد، اما شریک زندگی او Cenk ناراحت است و حتی کاری را انجام می دهد که باریش را در موقعیت بسیار دشواری قرار می دهد.

توفان زیر دروغی که به تولای گفت له می شود. اگرچه او سعی می کند حقیقت را بگوید، اما نمی تواند این کار را انجام دهد. بالاخره باید بگوید. تولای شوکه شده است.

فکری دوباره راهی حیله‌گرانه برای کسب درآمد آسان پیدا می‌کند، اما همه چیز خراب می‌شود. علاوه بر این، او در ترس از مرگ نگهداری می شود. نزد امام می دود. امام به او می‌گوید قبل از مرگ از پسرانش برکت بگیر. این یک تجارت بسیار جدی برای فکری است. او به خانه برمی گردد و تصمیم می گیرد از فرزندانش مراقبت کند. با این حال، پایان این علاقه برای کراز و فکرت ناامید کننده خواهد بود.

Recommended