Tark e Aarzu Kardam Ranj e Hasti Aasaa,n Shud.. Bedil.. Ustad Sarahang Khan
ترک آرزو کردم رنج هستی آساں شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستاں شد
عالم از جنون من کرد کسب همواری
سیل گریه سر دادم کوه و دشت داماں شد
خامشی به دامانم شور صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستاں شد
هرکجا نظر کردم فکر خویش راهم زد
غنچه تا گل ایں باغ بهر من گربباں شد
بر صفای دل زاهد اینقدر چه مینازی
هرچه آینه گردید باب خود فروشاں شد
عشق شکوه آلودست تا چه دل فسرد امروز
سیل میرود نومید خانهای که ویراں شد
جیب اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم
ای جنون به صحرا زن نوبهار عریاں شد
جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار آنقدر که نتواں شد
برق رفتن هوش است یا خیال دیداری
چون سپند از دورم آتشی نمایاں شد
چین ناز پروردهست گرد وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم طرهای پریشاں شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستاں شد
عالم از جنون من کرد کسب همواری
سیل گریه سر دادم کوه و دشت داماں شد
خامشی به دامانم شور صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستاں شد
هرکجا نظر کردم فکر خویش راهم زد
غنچه تا گل ایں باغ بهر من گربباں شد
بر صفای دل زاهد اینقدر چه مینازی
هرچه آینه گردید باب خود فروشاں شد
عشق شکوه آلودست تا چه دل فسرد امروز
سیل میرود نومید خانهای که ویراں شد
جیب اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم
ای جنون به صحرا زن نوبهار عریاں شد
جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار آنقدر که نتواں شد
برق رفتن هوش است یا خیال دیداری
چون سپند از دورم آتشی نمایاں شد
چین ناز پروردهست گرد وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم طرهای پریشاں شد